خبب اینم پارت بد امیدوار بازدید زیاد بخوره بریمممم لاو☁️
پدرش میخواست شروع به حرف زدن کنه که خیل سریع وسط حرفش پریدم گفتم من ، من میرم میبینمش !
دکتر :البته بفرمایید!
بعد از شنیدن حرف های دکتر و اینکه بهم اجازه داد مهسارو ببینم یه نفس راحتی کشیدم و رفتم داخل اتاق مهسا با صحنهای که دیدم قلبم به لرزه درومد ، چشمام پر از اشک شدن ، نتونستم یه قدم بیشتر بردارم پاهام خشکشون زده بود دیدن مهسا توی اون حال خیل عذاب آور بود با خودم گفتم (آخه تهیونگ تو چت بود میزاشتی بعد از بهشو آمدن میرفتی به دیدنش) اما نه تا نمیدیدمش خیل راحت نمیشد ،،،،، هرجور که بود با خودم کلانجار رفتم پاهامو حرکت دادم به تختش رسیدم یبار دیگه بعد از مدت ها این صحنرو با چشمام دیدم💔..... نشستم لبهی تختو دست زخم شدشو توی دستام گرفتم ،
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
7 لایک
عالی آجی میشی ؟
هستی ۱۲
مرسیییی
بلی
یاسمین 15
چقد عالی بود به به👏👏😂
مرسی لاو 😂😂😂😂
تو خیلی بچ خوبی
یه سوال عکس جونکوک گزاشتی بعد درباره ی تهیونگ
ن من فقط توی اسلاید اول و نهم عکس از تهیونگ و کوک
گذاشتم اونم همینطوری فقط ب عنوان طنوع
همین
عالی
وای فوق العادسسسس فوق العاده😍